ویهانویهان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

ویهان زندگی مامان و بابا

اولین غلت زدن

پسر گلم امروز دیگه بطور کامل غلت زدی و روی شکم کوچولوت رفتی... خدا رو شکر... ویهانم پسر خیلی احساساتی آخه هر وقت آهنگ غمگین میشنوی صورتت خیلی بامزه میشه لب پایینی ات رو میاری رو لب بالاییت و گریه میکنی حتی نمی تونم برات لالایی بخونم آخه اشکت در میاد...قربونت ...الان داری به تلویزیون نگاه میکنی مثل آدم بزرگها مدتها به تلویزیون نگاه میکنی... عاشق تلویزیون لبتاپ ودوربین وموبایل و کلا هر چیزی که نور داره هستی...بابایی هروقت میخواد فوتبال نگاه کنه تورو میذاره کنارش و باهات حرف میزنه (ببین تیممون داره میبره .. میایی بریم ورزشگاه... هروقت گل میزنن تورو میبوسه) وتو هم که فقط نگاش میکنی و دستت رو تو دهنت میکنی و دندوناتو میخارونی....عاشقتم..
31 فروردين 1392

چهارمین ماهگرد

امروز چهارمین ماهگرد پسرمه... مبارک باشه گل پسرم...چند روز پیشم رفتیم بهداشت... قدت 65 وزنت 6600 دور سرت42 شده ماشاالله عزیزم...  واکسن 4 ماهگیتو زدیم... خیلی درد داشت و بدنت داغ شد... قربون بدنت... مامانی هی پاشویه ات میداد... هرچند خودم خیلی خسته بودم آخه این روزها خیلی کلاس دارم... وقتی میرم دانشگاه همون چند ساعتی که ازت دورم میمیرم برای دیدنت ووقتی بر میگردم میخوام بخورمت... عاشقتم ...زندگی منی...خدا نکنه هیچ وقت درد داشته باشی... راستی دندوناتم دارن در میان اندازه یه نقطه کوچولو دندون پایین وسمت چپت میبینمش قربونش بشم... شاید بخاطر درد دندوناته که خوب شیر نمیخوری و برای هر بار شیر خوردنت باید خیلی التماس کنم تا شیر بخوری...پسرم مثل...
23 فروردين 1392